ط¹ط§ط´ظ‚ط§ظ†ظ‡ ظ‡ط§
آسمان را دریاب....
در زمین عشقی نیست که من زمینت بودم
به درختی در جنگل گفتن شما با این عظت چطور از تکه اهنی به نام تبر میترسید.درخت گفت ترس ما از تبر نیست ترس ما از چوب است که از جنس خودمان است
باران که میبارد دلتنگ میشوم.راه می افت بدون چتر.من بغض میکنم اسمان گریه
مترسک گفت؟تو گواه باش که منو برای ترساندن آفریدند اما من عاشق پرنده ای بودم که از ترس من از گرسنگی مرد
معلم از شاگردش پرسید دو خط موازی کی به هم میرسند؟
گفت وقتی یکیشون به خاطر یکی دیگه بشکنه
زن دوستت دارم
مرد منم دوست دارم
زن ثابت کن داد بزن تا همه دنیا بفهمن
شوهر ارام کنار گوشش زمزمه میکنه دوستت دارم
زن چرا اروم زمزمه کردی
مرد چون تو همه ی دنیامی
عاشق گناه کردنم
وقتی از ترس عقوبت
لب های را میگزی
اول اطمینان داشته باش که نمیریزد
بعد تکیه کن...
هر کسی برای ادم تکیه گاه نمیشه
به نیمه رسیدم...هلال شدم
ونیمه شبی به خود نیامده دیدم
تمام شدم
تا دوباره از کجا
طلوع کنم.....
تنها بودن قدرت می خواهد
واین قدرت را کسی به من داد
که روزی میگفت
.
.
.
!!!تنهایت نمیگذارم
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |